نفاق

نفاق

نفاق

نفاق در قرآن

نِفاق ‌یکی از مسائل مهمی است که در سوره‌های مختلفی از قرآن مورد بحث قرار گرفته است و قرآن از گروهی به نام «منافقین» یاد می‌کند که ما در فارسی از آن به «دورو» یا «دو چهره» تعبیر می‌کنیم. این گروه که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرات بر مخالفت صریح، در صفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند و از آنجا که ظاهری اسلامی داشتند، غالبا شناخت آنها مشکل بود که قرآن با بیان نشانه‌های دقیق وزنده خط باطنی آنها را آشکار می‌سازد. از آنجا که اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده است، سخت‌ترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنی را نکوبیده است. نکته حائز اهمیت این است که هیچ کدام از امامان معصوم (علیهم‌السّلام) ما توسط کفار و مشرکین به شهادت نرسیده‌اند و همگی بدست همین منافقان به ظاهر مسلمان شهید شده‌اند که خود جای بسی تامل است.


با توجه به اینکه هر موقع حکومت اسلامی قوی تر بوده بحث نفاق نیز شدیدتر شده است می‌توان گفت در واقع عنادهای منافقان با حاکم اسلامی است. البته در هر عصر و زمانی منافقان وجود داشته‌اند ولی در صحنه‌های حساس و مراحل مختلف آشکارتر می‌شوند. در برخورد با خط نفاق اولین مساله شناخت است که قرآن در این زمینه به روشن گری پرداخته است. در این مقاله سعی شده است با بهره گیری از قرآن و تفسیر ارزشمند نمونه ، شناخت منافقان در این مقطع حساس و شکوفای تاریخ راحت تر و نحوه برخورد با آنان روشنتر شود.
منافق از ریشه «نفق» است. اصل «نفق» به معنی خروج است. نفاق مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق صفت افراد بی ایمان است که ظاهرا در صف مسلمانانند اما باطنا دل درگرو کفر دارند و منافق کسی است که در باطن کافر ولی ظاهرا مسلمان است، علت این تسمیه آنست که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. ناگفته نماند که «نفق» نقبی است در زیر زمین که تسمیه منافق از «نفق» به معنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگر خارج می‌شود. بهرحال منافق را از آن جهت منافق گویند که از ایمان خارج شده است منافق خط زندگی مشخصی ندارد و در میان هر گروهی به رنگ آن گروه در می‌آید منافق از کافر خطرناک تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت تر است، زیرا که به حکم دزد خانگی است و پلی است که کفار بوسیله آن به خرابکاری در اسلام راه می‌یابند.
مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه هجرت فرمود: و تقریبا بعد از حادثه احد زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد و این زمانی بود که پایه‌های اسلام ، قوی و پیروزی آن آشکار شد، وگرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت. در مدینه اظهار مخالفت بطور آشکار، مشکل و گاه غیر ممکن بودو لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه برنامه‌های تخریبی خود تغییر چهره داده و ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه می‌دادند.
اصولا طبیعت هر انقلابی چنین است که بعد از پیروزی چشمگیر با صفوف منافقان روبرو خواهد شد و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان جلوه گر می‌شوند و از اینجاست که می‌توان فهمید چرا همه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده است.
نکته مهم دیگر اینکه خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یکسو شناخت آنها غالبا آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ می‌کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از سوی سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار می‌سازد.


خداوند در سوره منافقون نخستین نشانه‌ای که درباره منافقان بیان می‌کند همان اظهار ایمان دروغین آنها است که پایه اصلی نفاق را تشکیل می‌دهد.

۲.۱ – اضهار اسلام دروغین

«هنگامی که منافقان نزد تو آیند می‌گویند ما شهادت می‌دهیم که حتما تو رسول خدائی. خداوند می‌داند که تو فرستاده او هستی ولی خداوند شهادت می‌دهد که منافقان دروغگو هستند. والله یشهد ان المنافقین لکاذبون»چرا که آنها نمی‌خواستند خبر از رسالت پیامبر بدهند. بلکه می‌خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند و مسلما در این خبر دروغگو بودند.
در اینجا نخستین نشانه نفاق روشن می‌شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان، مؤکدا اظهار ایمان می‌کنند ولی در دل آنها مطلقا خبری از ایمان نیست. این دروغگویی محور اصلی نفاق را تشکیل می‌دهد.

۲.۲ – بهره‌گیری از سوگند

از دیگر نشانه‌های منافقان آنست که «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته‌اند تا مردم را از راه خدا باز دارند، اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله» و در ادامه خداوند می‌افزاید: «آنها کارهای بسیار بدی انجام می‌دهند، انهم ساء ما کانوا یعملون».تعبیر «جنة» (سپر) نشان می‌دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آنها را خورد، زیرا سپر مخصوص میدان‌های نبرد است.
خداوند در آیه ۵۶ سوره توبه نیز از سوگندهای دروغین منافقین یاد می‌کند: آنها به خدا سوگند یاد می‌کنند که از شما هستند، «ویحلفون بالله انهم لمنکم»و خود در ادامه در پاسخ به این سوگند دروغ می‌فرماید: در حالی که نه از شما هستند، بلکه آنها گروهی هستند که فوق العاده می‌ترسند، وما هم منکم ولکنهم قوم یفرقون» آنها از شدت ترس کفر خود را پنهان کرده و اظهار ایمان می‌کنند مبادا که گرفتار شوند.
آیه ۷۴ سوره توبه نیز پرده از روی این عمل زشت منافقان برمی دارد، گویا سوگند دروغ یکی از ترفندهای منافقان است. این گروه هنگامی که می‌بینند اسرارشان فاش شده واقعیات را انکار می‌کنند و حتی برای اثبات گفتار خود به قسمهای دروغین متوسل می‌شوند.
«منافقان سوگند یاد می‌کنند که چنان مطلبی درباره پیامبر نگفته‌اند. اینها بطور مسلم سخنان کفرآمیزی گفته‌اند، پس از قبول و اظهار اسلام راه کفر در پیش گرفته‌اند، یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر وکفروا بعد اسلامهم»، منافقان حتی آن قدر جرات و جسارت ندارند که حرف خود را تکرار کنند و بر عمل خود استقامت ورزند.

۲.۳ – دورویی

دورویی منافقان در آیه ۸ سوره بقره نیز بیان شده است.
«بعضی از مردم هستند که می‌گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌ایم در حالی که ایمان ندارند، ومن الناس من یقول آمنا بالله وبالیوم الآخر وما هم بمؤمنین»، منافقان فقط لقلقه زبانی دارند، نه حرفشان پشتوانه فکری و عقیدتی دارد و نه عملشان. آنان با دروغ و تزویر زنده‌اند و جالب است که این کار را یک نوع زرنگی می‌دانند.
«آنها با این عمل می‌خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند در حالی که تنها خود را می‌فریبند اما نمی‌فهمند، یخادعون الله والذین آمنوا وما یخدعون الا انفسهم وما یشعرون».خداوند در آیه ۱۰ سوره بقره به این واقعیت اشاره می‌کند که نفاق در واقع یک نوع بیماری است: «در دل‌های آنها بیماری خاصی است، فی قلوبهم مرض» اما از آنجا که در نظام آفرینش هر کسی در هر مسیری قرار گرفت و وسایل آن را فراهم ساخت در همان مسیر جلو می‌رود، قرآن اضافه می‌کند، «خداوند هم بر بیماری آنها می‌افزاید، فزادهم الله مرضا» در واقع منافقان در سراشیبی گناه قرار گرفته‌اند و هر روز و هر لحظه بر خسران آنها افزوده می‌شود.

۲.۴ – اصلاح طلبی

یکی دیگر از ادعاهای منافقان، اصلاح طلبی است. آنها خود را اصلاح طلب معرفی می‌کنند در حالی که مفسد واقعی هستند «و هنگامی که به آنها گفته شود در روی زمین فساد نکنید می‌گویند ما فقط اصلاح کنندگانیم، واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»منافقان هدف خود را اصلاحات بیان می‌کنند در حالی که اصلاحات آنها جز فساد و فحشا نیست.
در طول تاریخ نیز هرگاه خیانتی توسط منافقان صورت گرفته است برای عوام فریبی و پیشبرد آن، به نفع مردم معرفی کرده‌اند. قرآن در پاسخ به این ادعا می‌فرماید: «بدانید این‌ها همان مفسدانند و برنامه‌ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی‌فهمند، الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون»و این گونه، قرآن پرده از ظاهر اصلاح طلبی آنها بر می‌دارد. منافقان آن قدر در راه نفاق اصرار و پا فشاری کرده‌اند و آنچنان با برنامه‌های زشت خود، خو گرفته‌اند که تدریجا گمان می‌کنند این برنامه‌ها، مفید، سازنده و اصلاح طلبانه است در حالی که جز فساد چیز دیگری نیست.

۲.۵ – روشنفکری

از نشانه‌های دیگر منافقان که در آیه ۱۳ سوره بقره به آن اشاره شده است. این است که آنها خود را عاقل و هوشیار می‌دانند و مؤمنان را ساده لوح و خوش باور.
«هنگامی که به آنها گفته شود ایمان بیاورید، آنگونه که توده‌های مردم ایمان آوردند می‌گویند ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم؟!، واذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انؤمن کما آمن السفهاء»این گروه منافق، افراد پاکدل، حقیقت جو و حق طلبی که در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی اش سر تعظیم فرود آورده‌اند را به سفاهت متهم می‌کنند. البته خداوند در ادامه آیه واقعیت را این گونه بیان می‌کند: «سفیهان واقعی (منافقان) هستند اما نمی‌دانند، الا انهم هم السفهاء ولکن لا یعلمون».

۲.۶ – چند شخصیتی

از مشخصه‌های بارز منافقان آن است که هر روز به رنگی در می‌آیند، میان هر جمعیتی که قرار بگیرند با آنها همصدا می‌شوند، امروز فریاد «زنده باد» و فردا شعار «مرگ بر» سر می‌دهند.
قرآن این صفت منافقان را در آیه ۱۴ سوره بقره این چنین بیان می‌کند:
«هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات کنند گویند ایمان آوردیم. اما هنگامی که با دوستان شیطان صفت خود به خلوت گاهی می‌روند می‌گویند ما با شمائیم، واذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا واذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم»و می‌گویند «و اگر می‌بینید ما در برابر مؤمنان اظهار ایمان می‌کنیم ما آنها را مسخره می‌کنیم، انما نحن مستهزئون».
این دوگانگی شخصیت و تضاد برون و درون که صفت همیشگی منافقان است، پدیده‌های گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آنها دارد که به خوبی می‌توان آنرا شناخت.

۲.۷ – تمسخر مومنان

منافقان از هر فرصتی برای مسخره کردن مؤمنان استفاده می‌کردند و این صفت چنان با آنان عجین شده است که گویی نمی‌توان آن را از منافقان جدا کرد منافقان که عموما افرادی لجوج، بهانه جو، ایرادگیر و کارشکن هستند هر کار مثبتی را با وصله‌های نامناسبی تحقیر کرده و بد جلوه می‌دهند.
قرآن مجید شدیدا این روش غیر انسانی آنها را نکوهش می‌کند و مسلمانان را از آن آگاه می‌سازد، تا تحت تاثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند که حنای آنان در جامعه اسلامی رنگی ندارد. نخست می‌فرماید «آنها که به افراد نیکوکار مؤمنین در پرداخت صدقات و کمک‌های صادقانه، عیب می‌گیرند و مخصوصا آن‌ها که افراد با ایمان تنگدست را که دسترسی جز به کمک‌های مختصر ندارند، مسخره می‌کنند خداوند آنها را مسخره می‌کند، و عذاب دردناک در انتظار آنها است.منظور از جمله (خداوند آنها را مسخره می‌کند) این است که مجازات استهزا کنندگان را به آنها خواهد داد و یا آن چنان با آنها رفتار می‌کند که همچون استهزاء شدگان تحقیر شوند.
روح نفاق در یک «مرد» با یک «زن» ممکن است متفاوت باشد. اما نباید فریب تغییر چهره‌های نفاق را در میان منافقان خورد، لذا خداوند می‌فرماید: «مردان منافق و زنان منافق همه از یک قماشند، المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض»سپس اوصاف منافقان را این چنین بیان می‌کند: «آنها مردم را به منکرات تشویق و از نیکی‌ها باز می‌دارند، یامرون بالمنکر وینهون عن المعروف» یعنی درست بر عکس برنامه مؤمنان راستین که دائما از طریق امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، منافقان دائما سعی می‌کنند که فساد همه جا را بگیرد و معروف و نیکی از جامعه برچیده شود.

۲.۸ – انفاق نکردن

خصلت دیگر منافقان این است که «دست هایشان را می‌بندند، ویقبضون ایدیهم». نه در راه خدا انفاق می‌کنند، نه به کمک محرومان می‌شتابند و نه به خویشاوند و آشنا از کمک مالی آن‌ها بهره‌ای می‌رسد و در یک کلمه می‌توان گفت «آنها خدا را فراموش کرده‌اند و البته خداوند هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش کرده است، نسوا الله فنسیهم» که البته آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنها آشکار است. خداوند در ادامه منافقان را در زمره فاسقان بر می‌شمرد و می‌فرماید: «منافقان فاسقند و از دایره اطاعت فرمان خدا بیرون‌اند، ان المنافقین هم الفاسقون».

۲.۹ – نماز با کسالت

در آیه ۵۴ سوره توبه منافقین این گونه معرفی شده‌اند آنها نماز را به جای نمی‌آورند مگر از روی کسالت و با ناراحتی و سنگینی، ولا یاتون الصلاة الا وهم کسالی»،و همچنین انفاق نمی‌کنند مگر از روی کراهت و اجبار ، «ولا ینفقون الا وهم کارهون» منافقان نه به وظیفه خود در برابر خالق به درستی عمل می‌کنند و نه وظیفه خود در برابر مخلوق را ادا می‌کنند.

۲.۱۰ – وحشت از شکنجه

از دیگر نشانه‌های منافقان که در آیه ۱۰ سوره عنکبوت به آن اشاره شده است این است که «و از مردم کسانی هستند که می‌گویند به خدا ایمان آورده‌ایم، اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار می‌بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی می‌شمارند و از آن وحشت می‌کنند، ومن الناس من یقول آمنا بالله فاذا اوذی فی الله جعل فتنة الناس کعذاب الله»،«ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگار بیاید می‌گویند ما با شما بودیم و در این پیروزی شریکیم، ولئن جاء نصر من ربک لیقولن انا کنا معکم».
این گروه دو چهره جز آسایش و رفاه خود به چیزی فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند در راه رسیدن به هدفی عالی حتی کوچک‌ترین ناراحتی را تحمل کنند.
در آیه ۱۴ سوره مجادله این گونه از منافقین یاد می‌شود: «سوگند دروغ یاد می‌کنند که از شما هستند در حالی که خودشان می‌دانند دروغ می‌گویند، ویحلفون علی الکذب وهم یعلمون».

۲.۱۱ – دروغ پردازی

در حقیقت سرمایه اصلی منافقان دروغ است تا بتوانند تناقضاتی که در زندگیشان وجود دارد را با آن توجیه کنند. این راه و رسم منافقان است که پیوسته برای پوشاندن چهره زشت خود به سوگندهای دروغ پناه ببرند و حال این که عملشان بهترین معرف آنها است.
«آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند، اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله».
این منافقان سوگند یاد می‌کنند که مسلمانند در حالی که زیر پوشش این سوگند به انواع فساد و خرابکاری و توطئه مشغولند و در حقیقت از نام مقدس خدا برای جلوگیری از راه خدا بهره می‌گیرند.

۲.۱۲ – نسبت دادن های ناروا

منافقان کور دل پا را از این هم فراتر گذاشته و حتی به خدا و پیامبر نیز نسبت دروغ می‌دهند «منافقان و بیماردلان می‌گفتند: خدا و پیامبرش چیزی جز وعده‌های دروغین به ما نداده‌اند، واذ یقول المنافقون والذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله ورسوله الا غرورا »جالب اینجاست که کسانی نسبت دروغ به خدا و پیامبر می‌دهند که سلاحی جز دروغ ندارند و تنها ابزار دفاعی آنها دروغ است و در هر شرایطی به آن متمسک می‌شوند.

۲.۱۳ – اظهار ایمان هنگام ضعف

قرآن در آیات ۷۸ – ۷۵ سوره توبه روی یکی دیگر از صفات زشت منافقان انگشت می‌گذارد و آن این که: به هنگام ضعف و ناتوانی و فقر و پریشانی چنان دم از ایمان می‌زنند که هیچ کس باور نمی‌کند آنها روزی در صف منافقان قرار گیرند. اما این گروه همین که به نوایی برسند چنان دست و پای خود را گم می‌کنند و غرق دنیا پرستی می‌شوند که همه عهد و پیمان‌های خود، با خدا را بدست فراموشی می‌سپارند، بعضی از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بسته‌اند که اگر از فضل و کرم خود به ما مرحمت کند قطعا به نیازمندان کمک می‌کنیم و از نیکوکاران خواهیم بود.ولی این سخن را تنها زمانی می‌گفتند که دستشان از همه چیز تهی بوده ولی «به هنگامی که خداوند از فضل و رحمتش سرمایه‌هایی به آنان داد، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی گردان شدند.»این عمل و این پیمان شکنی و بخل نتیجه اش آن شد که روح نفاق بطور مستمر و پایدار در دل آنها ریشه دواند و تا روز قیامت و هنگامی که خدا را ملاقات می‌کنند ادامه یابد.که خداوند در ادامه به بیان علت آن می‌پردازد «و این بخاطر آنست که از عهدی که با خدا بستند تخلف کردند و همچنین بخاطر آن است که مرتبا دروغ می‌گویند» خداوند در پایان منافقان را مورد سرزنش و توبیخ قرار می‌دهد که «آیا آنها نمی‌دانند خداوند اسرار درون آنها را می‌داند، سخنان آهسته و در گوشی آنها را می‌شنود و خداوند از همه پنهان‌ها باخبر است.»از صفات همیشگی منافقان این است که «آنها به زبان چیزی می‌گویند که در دل ندارند، یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم»به این ترتیب منافقان هیچ ارزشی برای سخن خود قائل نیستند و از طرف دیگر هیچ اعتمادی به حرفهای آنها نیست.

۲.۱۴ – دوستی با کافران

از نشانه‌های دیگر منافقان این است که «آنها کافران را بجای مؤمنان دوست خود انتخاب می‌کنند، الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین».
این گروه بجای این که به مؤمنین نزدیک شوند همیشه سعی در توسل به کافرین و بیگانگان دارند. که البته عواقب این دوستی‌ها همیشه دامن گیر جامعه اسلامی و دیگر مسلمانان بوده است.
این آیه به همه مسلمانان هشدار می‌دهد که عزت خود را در همه شؤون زندگی اعم از شؤون اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مانند آن در دوستی با دشمنان اسلام نجویند. زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فورا صمیمی‌ترین دوستان و متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش می‌روند چنان چه تاریخ معاصر شاهد گویای این واقعیت است.
خداوند در آیه ۵۲ سوره مائده به عذر تراشی‌های منافقان برای توجیه ارتباط‌های نامشروع خود با بیگانگان، اشاره کرده و می‌فرماید:
«آنهایی که در دل هایشان بیماری است اصرار دارند که آنان (بیگانگان) را تکیه گاه و هم پیمان خود انتخاب کنند و عذرشان این است که می‌گویند ما می‌ترسیم قدرت بدست آنها بیفتد و گرفتار شویم، فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائرة»،قرآن در پاسخ به این تفکر و توجیه می‌فرماید: همان طور که آنها احتمال می‌دهند روزی قدرت بدست یهود و نصاری (بیگانگان) بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند که «ممکن است سرانجام خداوند مسلمانان را پیروز کند و قدرت بدست آنها بیفتد و این منافقان از آنچه در دل خود پنهان ساختند پشیمان گردند».

۲.۱۵ – فرصت طلبی

خداوند در آیه ۱۴۱ سوره نساء قسمتی دیگر از صفات و اندیشه‌های پریشان منافقان را بازگو می‌کند.
«منافقان کسانی هستند که همیشه می‌خواهند از هر پیشامدی به نفع خود بهره برداری کنند اگر پیروزی نصیب شما شود فورا خود را در صف مؤمنان جا زده می‌گویند آیا ما با شما نبودیم و آیا کمک‌های ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزی شما نبود؟ بنابراین ما هم در تمام این موفقیت‌ها و نتایج معنوی و مادی آن شریک و سهیم هستیم، الذین یتربصون بکم فان کان لکم فتح من الله قالوا الم نکن معکم»اما اگر بهره‌ای از این پیروزی نصیب دشمنان اسلام شود، فورا خود را به آنها نزدیک تر کرده، مراتب رضایت مندی خود را اعلام می‌دارند و می‌گویند «این ما بودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها کردیم، بنابراین ما هم در این پیروزی‌ها سهمی داریم، وان کان للکافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیکم ونمنعکم من المؤمنین» به این ترتیب این دسته با فرصت طلبی مخصوص خود گاهی “رفیق قافله”‌اند و گاهی “شریک دزد” و عمری را با این دو دوزه بازی کردن می‌گذرانند.
ولی قرآن سرانجام آن‌ها را با یک جمله کوتاه بیان می‌کند و می‌گوید: بالاخره روزی فرا می‌رسد که پرده‌ها بالا می‌رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته می‌شود آری «در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت می‌کند، فالله یحکم بینکم یوم القیامة».

۲.۱۶ – سرگردانی همیشگی

در آیه ۱۴۳ سوره نساء نیز این صفت منافقین مورد مذمت قرار گرفته است «آنها افراد سرگردان و بی هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخص‌اند، آنها نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران قرار دارند، مذبذبین بین ذلک لا الی هؤلاء ولا الی هؤلاء» و در پایان آیه سرنوشت این گروه را خداوند ترسیم می‌کند. «آنها افرادی هستند که بر اثر اعمالشان خداوند حمایتش را از آنان برداشته و در بیراهه‌ها گمراهشان ساخته هرکس را خدا گمراه کند هیچ گاه راه نجاتی برای آنان نخواهی یافت».

۲.۱۷ – خدعه گری

قرآن در مورد منافقان با بیان خصوصیات و نشانه‌های ریز و درشت سعی در شناساندن بهتر این گروه به مؤمنان و جامعه اسلامی دارد. از این رو در جای دیگر منافقان را این گونه توصیف می‌کند:
آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد می‌شوند و حتی می‌خواهند به خداوند نیز خدعه بزنند در حالی که در همان لحظات که درصدد چنین کاری هستند خود در یک نوع خدعه واقع شده‌اند، زیرا برای بدست آوردن سرمایه‌های ناچیزی سرمایه بزرگ وجود خود را از دست می‌دهند. بطوری که آیه شریفه می‌فرماید: «منافقان می‌خواهند خدا را فریب دهند، در حالی که خداوند آنها را فریب می‌دهد، ان المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم»،در ادامه آیه خداوند صفات دیگری از منافقان را بیان می‌فرماید: آنها هنگامی که به نماز برخیزند سرتا پای آنها غرق کسالت و بی حالی است «واذا قاموا الی الصلاة قاموا کسالی» آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او نیز لذت نمی‌برند. آنها چون به خدا و وعده‌های او ایمان ندارند، اگر عبادت یا عمل نیکی انجام دهند آن نیز از روی ریا است نه بخاطر خدا «یراءون الناس» آنها اگر گاهی، یادی از خدا کنند و ذکری هم گویند از صمیم دل و از روی آگاهی و بیداری نیست و اگر هم باشد بسیار کم است. «ولا یذکرون الله الا قلیلا».

۲.۱۸ – زخم زبان زدن

خداوند در آیه ۲۹ سوره محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر این نکته تاکید می‌کند که منافقان تصور نکنند برای همیشه می‌توانند چهره درونی خود را از پیامبر و مؤمنان مکتوم دارند و می‌فرماید: آیا کسانی که در دل هایشان بیماری است گمان کردند خدا کینه هایشان را (نسبت به پیامبر و مؤمنان) آشکار نمی‌کند و در آیه بعد خطاب به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان می‌دهیم، تا آنها را با قیافه هایشان بشناسی».
سپس می‌افزاید: «هرچند می‌توانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی، ولتعرفنهم فی لحن القول»یعنی این منافقان بیمار دل را از کنایه‌ها و نیش‌ها و تعبیرات موذیانه شان می‌توان شناخت. در حدیث معروفی از «ابو سعید خدری» نقل شده است که می‌گوید: «منظور از (لحن القول) بغض حضرت علی است و ما منافقان در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از طریق عداوت آنها با حضرت علی می‌شناختیم.»
امروز هم شناختن منافقان از لحن قول و موضع گیری‌های خلافشان در مسائل مهم اجتماعی و مخصوصا در بحران‌ها یا جنگ‌ها کار مشکلی نیست و با کمی دقت از گفتار و رفتارشان شناسایی می‌شوند.

۲.۱۹ – آراستگی ظاهر

آیه ۴ سوره منافقون نشانه‌های بیشتری از منافقین ارائه داده خطاب به پیامبر می‌گوید: «هنگامی که آن‌ها را می‌بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‌برد، واذا رایتهم تعجبک اجسامهم». آنها ظاهری آراسته و قیافه‌هایی جالب دارند. علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می‌گویند که «اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می‌دهی، وان یقولوا تسمع لقولهم»جائی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ظاهرا تحت تاثیر جذابیت سخنان آنان قرار گیرد، تکلیف دیگران روشن است.
قرآن ظاهر منافقان را چنین معرفی می‌کند، اما باطن آنها به گونه دیگری است «گویی چوب‌های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند، کانهم خشب مسندة». اجسامی بی روح، صورت‌هایی بی معنی و هیکل‌هایی تو خالی دارند، نه از خود استقلالی، نه در درون نور و صفایی و نه اراده و تصمیم محکم و ایمانی دارند. درست همچون چوب‌هایی خشک تکیه زده بر دیوار.
سپس خداوند می‌افزاید: آنها چنان توخالی و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که «هر فریادی بلند شود آن را بر ضد خود می‌دانند، یحسبون کل صیحة علیهم». ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکم فرما است و یک حالت سوء ظن و بدبینی جان کاه سرتاسر روح آنها را فرا گرفته است.

۲.۲۰ – خوش زبانی

خوش زبانی و تظاهر منافقان خصلتی عجین با آنها است که خداوند در جای دیگر نیز به آن پرداخته است: «و بعضی مردم چنین هستند که گفتار او در زندگی دنیا مایه اعجاب تو می‌شود (ولی در باطن چنین نیست) و خداوند بر آن چه در قلب اوست گواه می‌باشد و او سر سخت‌ترین دشمنان است، ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا ویشهد الله علی ما فی قلبه وهو الد الخصام ».

۲.۲۱ – فسادگری

سپس می‌افزاید: «نشانه دشمنی باطنی او این است که وقتی روی بر می‌گرداند و از نزد تو خارج می‌شود کوشش می‌کند که در زمین فساد به راه بیندازد و زراعت و چهارپایان را نابود کند با اینکه می‌داند خداوند فساد را دوست ندارد.»آری این‌ها اگر در اظهار دوستی و محبت به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیروان او صادق بودند هرگز دست به فساد و تخریب نمی‌زدند. هرچند ظاهر آنها دوستانه است. اما آنها در باطن، بی رحم‌ترین و سرسخت‌ترین دشمنان هستند. این منافق نه به اندرز ناصحان گوش فرا می‌دهد و نه به هشدارهای الهی.
بلکه پیوسته با غرور مخصوص به خود، بر خلاف کاری هایش می‌افزاید. «هنگامی که او را از عمل زشت نهی کنند و به او گفته شود از خدا بترس لجاج و تعصب او را به گناه می‌کشاند، واذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم».

۲.۲۲ – استهزاگری

از دیگر نشانه‌های منافقان که در آیه ۵ سوره منافقون، به آن اشاره شده است، این است که «هنگامی که به آنها گفته شود بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند، سرهای خود را (از روی استهزاء و کبر و غرور) تکان می‌دهند و آنها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‌ورزند، واذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رءوسهم ورایتهم یصدون وهم مستکبرون»،آن چنان غروری بر منافقان حاکم است که حتی نسبت به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که رحمة للعالمین است نیز تکبر می‌ورزند روشن است که روح اسلام، تسلیم در برابر حق است و کبر و غرور همیشه مانع این تسلیم می‌باشد. به همین دلیل یکی از نشانه‌های منافقان بلکه یکی از انگیزه‌های نفاق را همین خودخواهی و خود برتر بینی و غرور می‌توان شمرد.
منافقان دو گروه هستند، گروهی از اول ایمانشان صوری و ظاهری بوده و گروهی دیگر در آغاز ایمان حقیقی داشته‌اند. سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفته‌اند خداوند با اشاره به گروه دوم آنان را این گونه توصیف می‌کند: «بر دل‌های آنها مهر نهاده شده است و حقیقت را درک نمی‌کنند، فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون».

۲.۲۳ – عوام فریبی

همانطور که قبلا اشاره شد یکی از نشانه‌های منافقان این است که آنها برای پوشاندن چهره خود بسیاری از خلافکاری‌های خود را انکار می‌کنند و با توسل به سوگندهای دروغین سعی در عوام فریبی و راضی کردن مردم از خود دارند که خداوند در آیه ۶۲ سوره توبه پرده از روی این عمل زشت آنها بر می‌دارد و مسلمانان را آگاه می‌سازد که تحت تاثیر این گونه سوگندهای دروغین قرار نگیرند و به قیافه حق به جانب منافقان اعتنا نکنند. نخست می‌گوید: «آنها برای شما به خدا سوگند یاد می‌کنند تا شما را راضی کنند، یحلفون بالله لکم لیرضوکم»،روشن است که هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست. بلکه می‌خواهند
با فریب و نیرنگ چهره واقعیات را دگرگون جلوه دهند و به مقاصد خود برسند.
لذا قرآن می‌گوید: «اگر آن‌ها راست می‌گویند و ایمان دارند، شایسته تر این است که خدا و پیامبرش را راضی کنند: والله ورسوله احق ان یرضوه ان کانوا مؤمنین».
قبلا اشاره کردیم که عناد اصلی منافقان با رهبر جامعه اسلامی است. در ادامه به بررسی برخوردهای منافقان با پیامبر عظیم الشان اسلام می‌پردازیم که این برخوردها ماهیت منافقان را روشن تر می‌کند. البته در جامعه خود نیز برخوردها و رفتارهای منافقان با ولی فقیه و سخنان او چهره منافقان را آشکارتر خواهد ساخت.

منافق

مُنافِق شخصی که در دل، دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان می‌دهد. مسئله نفاق پس از هجرت پیامبر(ص) و قدرت‌گرفتن او در مدینه مطرح شد. در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمی‌توانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان می‌نامیدند.

نفاق از مفاهیم پرکاربرد در قرآن است و سوره منافقون نیز به بررسی ویژگی‌ها و معرفی منافقان پرداخته است. دروغ‌گویی، سوءظن، خودبزرگ‌بینی، تمسخر حق و انجام گناه و فسق از ویژگی‌هایی است که قرآن برای منافقان برشمرده است.

عبدالله بن ابی، عبدالله بن عیینه و اصحاب عقبه در زمره منافقان مشهور شمرده شده‌اند. بنابر گزارش‌های تاریخی پیامبر(ص) با منافقان مدارا می‌کرد و به‌صورت غیرمستقیم اقداماتشان را بی‌اثر می‌کرد. مسجد ضرار که پایگاه بخشی از منافقان مدینه شده بود، به دستور پیامبر(ص) تخریب شد.

طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء جایگاه منافقان در پایین‌ترین درجه جهنم است و مفسران با استناد به این آیه، نفاق را از کفر بدتر دانسته‌اند. نماز میت بر منافق متفاوت از نماز میت مؤمن است و به جای درخواست آمرزش، بر او لعن گفته می‌شود.

کتاب‌های صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله اثر ابونُعَیم اصفهانی، صفات‌المنافقین تألیف ابن‌قَیم جوزی و النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم به قلم جعفر سبحانی ازجمله کتاب‌هایی است که درباره منافقان نوشته شده است.

نفاق چیست؟

منافق کسی است که کفرش را پنهان می‌کند و غیر آن را نمایان می‌سازد و با اسلام خودش را می‌پوشاند.منافق در مقابل دو مفهوم مؤمن و کافر به کار می‌رود.به گفته مرتضی مطهری مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد، کافر کسی است که هم در باطن و در ظاهر اسلام را نپذیرفته است و منافق به کسی می‌گویند که در دل مخالف اسلام است، اما اظهار می‌کند که به اسلام اعتقاد دارد.

تفاوت نفاق و فسق

ایمان اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل به وظایف است بر این اساس آن که هر سه را دارا است مؤمن و هر که هر سه را فاقد است کافر است و هر کس اقرار زبانی(به دروغ) دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد منافق و هر کس اعتقاد قلبی و زبانی دارد ولی در عمل کوتاهی می‌کند فاسق است.

علامه طباطبایی نیز نفاق و ضعف ایمان را دو امر متفاوت دانسته که اولی این است که انسان چیزی را بگوید که بدان اعتقاد ندارد و عمل نمی‌کند و دومی آن است که انسان چیزی را که می‌گوید و بدان اعتقاد دارد به جهت سستی اراده و همت انجامش ندهد.

اهمیت منافقان در تاریخ اسلام

به نوشته تفسیر نمونه، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ می‌کردند؛ اما بعد از قدرت‌گیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامه‌هایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که ایمان نیاورده بودند.

سوره منافقون نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شده‌اند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد. در سوره توبه نیز چندین آیه به منافقان اختصاص یافته است. علامه طباطبایی بر این باور است که باید بر اساس آیات قرآن، تحلیلی تاریخی صورت بگیرد تا فساد و تباهی و گرفتاری‌هایی که در جامعه اسلامی به وجود آوردند روشن شود.

شخصیت‌های منافق در صدر اسلام

در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شده‌اند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل اوس و خزرج را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله عبدالله بن اُبَی که مهاجران را به اخراج از مدینه تهدید کرد و عبدالله بن عیینه که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.

اصحاب عَقَبه نیز در زمره منافقان شمرده شده‌اند. آن‌ها گروهی از اصحاب بودند که در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک نقشه ترور پیامبر را داشتند، ولی موفق نشدند. مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند. بر اساس روایتی از امام باقر(ع)، شمار آنان ۱۲ تن بوده که هشت تن از قریش بوده است.شیخ صدوق بر اساس روایتی، ۱۲ تن از آنان را از بنی‌امیه و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.سیوطی از علمای اهل سنت نام اصحاب عقبه را نقل کرده است؛ از جمله سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، حُصَین بن نُمَیر، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع.

برخورد پیامبر با منافقان

به گفته محققان، از مجموع یافته‌های تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت می‌شود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار می‌کرد.پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی می‌کرد. او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح می‌کردند، از چنین کارهایی نهی می‌کرد. با این همه گفته‌اند عفو و مدارای پیامبر موجب بی‌توجهی او به جامعه اسلامی نمی‌شد. پیامبر حرکت‌های منافقان را زیر نظر داشت، برنامه‌های آنان را خنثی می‌کرد و هنگام شایعه‌سازی‌هایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آن‌ها تخریب مسجد ضرار است.

ویژگی‌های منافقان در قرآن

در قرآن و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌هایی برای منافقان بیان شده است. بنا به گفته نویسندگان تفسیر نمونه، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است: دروغ‌گویی، سوگند دروغ خوردن، نداشتن درک درست از حقیقت، آراستگی ظاهری و چرب‌زبانی، انعطاف‌نداشتن در برابر سخن حق، سوءظن و ترس‌داشتن از هر حادثه‌ای، تمسخر حق، فسق و گناه، تصور مالکیت بر همه چیز و محتاج‌دانستن دیگران به خود، و بالاخره خودبزرگ‌بینی و کوچک‌شمردن دیگران.تفسیر المیزان تعبیر «خُشُبٌ مُسَنَّدَه» برای منافقان در سوره منافقون را بیانگر مذمت آنان دانسته که هر چند بدن‌هایی زیبا و تحسین برانگیز و زبانی شیرین و حرّاف دارند ولی مانند چوب‌هایی تکیه داده بر دیوار و اشباحی خالی از روح هستند که هیچ خیر و فایده‌ای در وجودشان نیست زیرا اهل فهم درک نیستند.

محمدتقی مصباح یزدی هم با اشاره به خطبه ۱۹۴ نهج البلاغه، این ویژگی‌ها را برای منافقان شمرده است: به‌کارگیری روش پنهانی، آراستگی ظاهر و آلودگی درون، بدخواهی مؤمنان و منفعت‌طلبی در ارتباطشان با دیگران.

تحلیل دروغگویی منافق

قرآن سخن منافقان را نقل می‌کند که شهادت به رسالت پیامبر می‌دادند ولی آن‌ها را دروغ‌گو می‌خواند (وَاللهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ)یعنی پیامبر قطعاً فرستاده خداست ولی منافقی که به رسالت او گواهی می‌دهد چون اعتقادی به آن چه خودش می‌گوید ندارد دروغگوست. بر این اساس منافق گرفتار کذب مُخبِری است. یعنی هر چند سخنی درست می‌گوید و صدق خبری دارد ولی خودش به آن اعتقادی ندارد. در واقع تکذیب منافقان به جهت خبردادن آنها به چیزی است که بدان اعتقادی ندارند نه این که خبر آنها درباره رسالت پیامبر دروغ باشد. به باور نویسنده تفسیر نور در واقع نفاق یک دروغ عملی است که کتمان کفر و اظهار(دروغین) ایمان است.

تمثیل حال روحی منافق

بر اساس آیات ۱۷ تا ۱۹ سوره بقره منافق همانند کسی است که در ظلمتی کور قرار گرفته است، و راه را تشخیص نمی‌دهد. برای دیدن اطراف دنبال روشنی میگردد، آتشی روشن می‌کند، اما خدا به وسیله‌ای چون باد یا باران آتشش را خاموش کند و او دوباره به همان ظلمت گرفتار می‌شود. در واقع چون منافق به ظاهر دم از ایمان میزند، از بعضی فوائد دین برخوردار می‌شود، مثلا از مؤمنین ارث می‌برد، با آنان ازدواج می‌کند، و…، اما چون مرگ که هنگام برخورداری از آثار ایمان است، فرا می‌رسد، خداوند نور خود را از او می‌گیرد، و آنچه را به عنوان دین انجام داده باطل می‌کند و در میان دو ظلمت قرار می‌گیرد، یکی ظلمت اصلی‌اش و دیگری ظلمتی که اعمالش به بار آورده است.

در تمثیل دیگر منافق به کسی می‌ماند، که دچار رگبار باران توأم با ظلمت شده است، رعد و صاعقه هول‌انگیز از هر سو او را دچار وحشت کرده، قرارگاهی نمی‌یابد. در آن ظلمت پیش پایش را نمی‌بیند و چیزی را تشخیص نمی‌دهد، شدت رگبار او را وادار به فرار می‌کند، ولی تاریکی نمی‌گذارد قدم از قدم بردارد. از روشنایی رعد و برق آسمان استفاده می‌کند، اما همین که یک قدم برداشت برق خاموش گشته، دوباره در تاریکی فرو می‌رود.

این تمثیل‌ها نشان می‌دهد که منافق ایمان را دوست ندارد، اما از روی ناچاری بدان تظاهر می‌کند، ولی چون دلش با زبانش یکسان نیست، راه زندگی‌ را نمی‌یابد. چنین کسی همواره دچار خطا و لغزش می‌شود، یک قدم با مسلمانان همراهی می‌کند اما دوباره می‌ایستد.

جایگاه منافقان در جهنم

طبق آیه ۱۴۵ سوره نساء، منافقان در پایین‌ترین نقطه و در قعرِ جهنم (دَرَک اَسفَل) قرار دارند: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ» (منافقان در فروترین درجات دوزخ‌اند). این آیه سرانجام منافقان را بیان ‌کرده است. به گفته ناصر مکارم شیرازی از مفسران شیعه، طبق آیات قرآن، نفاق از کفر شدیدتر است و منافقان دورترین مخلوقان از خدا هستند.

تک‌نگاری

افزون بر مباحثی که در کتاب‌های فقهی و تفسیری درباره منافق مطرح شده است، نوشته‌های مستقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی پیشینه‌ای دراز دارند؛ همچون ‌«صفة النفاق و ذم المنافقین»، نوشته جعفر بن محمد الفریانی (۲۰۷-۳۰۱ق) و «صفة النفاق و نَعت المنافقین من السنن الماثورة عن رسول الله»، اثر ابونُعَیم اصفهانی (۳۳۴-۴۳۰ق) و «صفات‌المنافقین»، از ابن‌قَیم جوزی (۶۹۱-۷۵۱ق). برخی دیگر از کتاب‌ها در این زمینه عبارت‌اند از:

  • المنافقون فی القرآن، از سید حسین صدر
  • النفاق والمنافقون فی القرآن الکریم، به قلم جعفر سبحانی
  • ظاهرة النفاق و خبائث المنافقین فی التاریخ، تألیف عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی
  • المواجهة بین النبی(ص) و بین المنافقین، نوشته عبدالکریم نیری
  • صور المنافقین فی القرآن الکریم، تالیف بخاری سباعی
  • نفاق و منافق از دیدگاه شهید مطهری، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
  • چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر‌ارزش نمونه. نوشته ج.فرازمند.
اشتراک گذاری

متولد سال1369طلبه سطح3مشغول به درس خارج

1 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *