سقیفه

سقیفه

سقیفه

واقعه سقیفه بنی‌ساعده واقعه‌ای پس از رحلت پیامبر صل الله علیه و آله در سال ۱۱ق بود که در آن ابوبکر بن ابی‌قُحافه به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد. پس از وفات حضرت محمد(ص)، امام علی(ع) و برخی دیگر از صحابه مشغول تدارک مراسم تدفین وی بودند، در همان زمان عده‌ای از انصار به رهبری سعد بن عباده بزرگ قبیله خزرج، در سقیفه بنی‌ساعده جمع شدند تا برای انتخاب رهبر پس از پیامبر(ص) تصمیم بگیرند.

به نظر برخی تاریخ‌نگاران، این اجتماع انصار، فقط برای تعیین حاکمی برای شهر مدینه بوده است؛ اما با ورود برخی از مهاجران به جلسه، مجادلات به سمت تعیین جانشین پیامبر برای رهبری تمام مسلمانان تغییرمسیر داد و در نهایت، با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت شد. بنابر نقل منابع تاریخی، به جز ابوبکر که از طرف مهاجران سخن می‌گفت، عمر بن خطاب و اَبوعُبَیده جَرّاح نیز در سقیفه حاضر بوده‌اند.

اهل‌سنت برای مشروعیت‌بخشی به حاکمیت و خلافت ابوبکر به اصل اجماع استناد کرده‌اند. این در حالی است که به نوشته تاریخ‌نگاران انتخاب ابوبکر مورد پذیرش عمومی نبوده است. پس از این واقعه افرادی مانند حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، فضل و عبدالله پسران عباس عموی پیامبر و نیز برخی اصحاب معروف پیامبر مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن عمرو، زبیر بن عوام و حذیفة بن یمان به برگزاری شورای سقیفه و نتیجه آن اعتراض کردند. شیعیان واقعه سقیفه و نتایج آن را بر خلاف سخنان پیامبر(ص) مبنی بر جانشینی امام علی(ع) به‌ویژه در غدیر خم، می‌دانند.

در منابع تاریخی واقعه سقیفه گزارش شده است. همچنین آثاری نیز برای بررسی و تحلیل آن نوشته شده است و نیز مستشرقانی مانند هنری لامنس، کایتانی و ویلفرد مادلونگ در تألیفاتی به نقل و بررسی واقعه سقیفه پرداخته‌اند. کتاب The succession to Muhammad (به فارسی: جانشینی حضرت محمد) اثر مادلونگ و نظریه مثلث قدرت از هنری لامنس از معروف‌ترین آن‌ها هستند.

سقیفهٔ بنی‌ساعده مکانی مسقف در مدینه است که در ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری – ۶۳۲ میلادی بلافاصله پس از درگذشت محمد بن عبدالله پیامبر اسلام عده‌ای از انصار در آن محل جمع شدند و سه نفر از مهاجرین ابوبکر و عمر و ابو عبیده ابن جراج به آنها پیوستند تا به دعوت سعد بن عباده رئیس قبیلهٔ خزرج خلیفه تعیین کنند و سرانجام پس از بحث و رای‌گیری ابوبکر را انتخاب کردند.

منبع اصلی در مورد سقیفهٔ بنی ساعده به گزارش عبدالله بن عباس از واقعه برمی‌گردد. سایر منابع یا از این گزارش استفاده نموده‌اند یا بر مبنای گزارش ابن‌عباس می‌باشند. گزارش‌های دیگری با اندکی تفاوت با سلسله راویان متفاوت در منابعی مانند ابن هشام، طبری، عبدالرزاق ابن همام، احمد ابن حنبل، صحیح بخاری یافت می‌شود.

محل واقعه

سقیفه مکانی به شکل سکّو یا سایبان بوده است که طوایف عرب برای مشورت در تصمیمات عمومی، در آن جمع می‌شدند. سقیفه‌ای که پس از رحلت پیامبر(ص) برخی از مهاجران و انصار در آن گرد آمدند، متعلق به تیره بنی‌ساعده از قوم خزرج ساکن در مدینه، که پیش از هجرت پیامبر، جلسات این گروه در آن محل تشکیل می‌شد. این مکان پس از ورود پیامبر به مدینه، به مدت ده سال (تا زمان رحلت پیامبر)، عملاً کاربری خود را از دست داد و در هنگام تجمع مهاجران و انصار برای تعیین جانشین حضرت محمد(ص) دوباره تجمعی در آن پدید آمد.

سقیفه بنی ساعده در ضلع شمال غربی مسجد النبی و بین خانه‌های قبیله بنی ساعده خزرجی قرار داشت. جلوی آن فضای وسیعی بود که اگر خود سقیفه برایشان تنگ بود از آن استفاده می‌شد. در نزدیکی آن چاهی برای بنی ساعده بود. سقیفه بعدها به ساختمان تبدیل شد و با گذشت زمان شکل آن تغییر کرد و اکنون باغی در پشت دیوار غربی مسجد النبی است.

مناظرات سقیفه

در محل سقیفه گفتگوهای بسیاری میان انصار حاضر و مهاجرانی که با تأخیر به آنان ملحق شدند، رد و بدل گردید که هریک به نوبه خود تأثیرگذار بود؛ ولی بیشترین تأثیر در سخنان ابوبکر و همراهانش بود. برخی از مکالمات برقرار شده در آن تاریخ از افراد زیر است:

  • سعد بن عباده: وی عمدتاً در ابتدای جلسه و پیش از ورود ابوبکر و همراهانش سخن گفت و البته به‌خاطر ناتوانی‌اش بر اثر بیماری، سخنان وی را فرزندش به جمعیت ابلاغ می‌نمود. اهم سخنان وی عبارتند از: ذکر مناقب و سابقه انصار، برتری آنان بر دیگر گروه‌های مسلمان، خدمات این جماعت به اسلام و پیامبر(ص) و رضایت پیامبر از انصار هنگام وفات. وی با این استدلال‌ها انصار را شایسته‌تر برای جانشینی اعلام کرد و آنان را به اقدام برای به دست‌گیری زمام امور دعوت نمود و پیشنهاد انتخاب امیری از انصار و امیری از مهاجران را شکست و عقب‌نشینی می‌دانست.
  • ابوبکر: سخنان وی تعیین‌کننده نتیجه این اجتماع بود. وی در چند نوبت سخنانی ایراد کرد که چکیده آنها چنین است: امتیاز مهاجران بر انصار از جمله پیشگامی آنان در تصدیق رسالت پیامبر(ص)، سبقت در ایمان و عبادت خدا، رابطه خویشاوندی و یا دوستی مهاجران با پیامبر؛ اولویت مهاجران برای جانشینی پیامبر به همین دلایل، مناقب و سابقه انصار و شایستگی و اولویت آنان برای تصدی مقام وزارت و نه حکومت، نهی مخالفت با جانشینی مهاجران.
  • حباب بن منذر: وی دو یا سه نوبت در سقیفه سخن گفت که هربار سخنانش مشتمل بر تحریک و یا تهدید علیه مهاجران به‌خصوص ابوبکر و عمر بود. وی در نوبتی باز هم پیشنهاد امیری از هر قوم را مطرح کرد.
  • عمر بن خطاب: عمر بیشتر سخنانِ ابوبکر را تأیید و با استدلال‌هایی بر آن تأکید کرده است. برخی از این دلایل عبارتند از: قطعیت عدم مخالفت اعراب با جانشینی خانواده پیامبر، عدم امکان انتخاب دو امیر از هر یک از دو گروه، چراکه دو شمشیر در یک غلاف نگنجند.
  • ابوعبیده جراح: وی در سخنی خطاب به انصار آنان را از تبدیل و تغییر دین و اساس وحدت مسلمانان، نهی کرده است.
  • بشیر بن سعد: وی از قوم خزرج و انصار است. وی در چند نوبت استدلال‌های ابوبکر و همراهانش را تأیید کرده و با الفاظی مانند ترس از خدا و عدم مخالفت با یک حق مسلم، انصار را از مخالفت با مهاجران منع کرده است.
  • عبدالرحمن بن عوف: مقام و فضیلت افرادی مانند حضرت علی(ع)، ابوبکر و عمر را یادآوری کرده و انصار را فاقد چنین بزرگانی معرفی کرده است.
  • زید بن ارقم: وی از انصار است؛ او در سقیفه و در مقابل استدلال‌های ابوبکر و عبدالرحمن بن عوف، علی(ع) را فردی معرفی می‌کند که تمام این ویژگی‌ها را دارد و اگر برای بیعت‌گرفتن پیش‌قدم می‌شد، کسی با او مخالفت نمی‌کرد.

گروه‌های حاضر

بیشتر گزارش‌های موجود در منابع اهل‌سنت پیرامون سقیفه بنی‌ساعده از حضور و مشارکت سیاسی عموم مهاجران و انصار در این واقعه دارد، حال آنکه بسیاری از منابع از دو مرحله بیعت با ابوبکر یاد کرده‌اند که عبارتند از بیعت روز سقیفه و بیعت بقیه حاضران در شهر مدینه که روز پس از واقعه سقیفه اتفاق افتاده و از آن با عنوان بیعت عام یاد می‌شود؛

به گفته ویلفرد مادلونگ، از بین مهاجرین تنها ابوبکر، عمر و ابوعبیده در جلسه سقیفه حضور داشتند که امکان همراهی چند ملازم شخصی، اعضای خانواده و موالی این سه نفر نیز دور از ذهن نیست. همین‌گونه برخی محققان حضور سالم بنده آزادشده ابوحذیفه، را ذکر می‌کنند که از نخستین افرادی بود که در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد؛ هرچند هیچ‌یک از منابع معتبر نخستین، درباره حضور وی سخنی به میان نیاورده‌‎اند. منابع درباره حضور دیگر مهاجران حتی اصحاب مرتبه متوسط یا پایین غیر از این افراد، سخنی به میان نیاورده‎‌اند. برخی محققان با استناداتی تصریح کرده‎‌اند که تعداد مهاجران حاضر در سقیفه بسیار کم بوده است.

معروف‎‌ترین انصار حاضر در سقیفه به گزارش منابع عبارتند از: سعد بن عباده، پسرش قیس، بشیر بن سعد پسرعمو و رقیب سعد، اسید بن حضیر، ثابت بن قیس، براء بن عازب، حباب بن منذر.

ابن‌قتیبه با عبارت «اگر سعد یارانی برای جنگ با آنان می‎‌یافت بی‌شک باآنان مبارزه می‌کرد.»، کنایه‌ای درباره عدم اجماع انصار ناشی از کم بودن تعداد افراد در اجتماع سقیفه دارد.

انگیزه‌ انصار از تجمع در سقیفه

برخی تحلیل‌گران تجمع انصار در سقیفه را زاییده ترس از آینده و سرنوشتشان پس از رحلت رسول خدا صل الله علیه و آله می‌دانند؛ به‌ویژه که پس از فتح مکه از شکل‌گیری جبهه متحد قریش به‌گونه‌ای که موازنه را در آینده به ضرر آنها رقم زند، نگران بودند. طرفداران این نظریه احتمال اطلاع یافتن انصار از نقشه‎‌ای طراحی شده توسط گروهی از مهاجران برای جانشینی پیامبر را نیز بی‌تأثیر نمی‎‌دانند.

بعضی دیگر از نویسندگان اجتماع سقیفه را نتیجه این مسائل می‌دانند:

  • انصار به‌واسطه فداکاری‌ها و اهدای جان، مال و فرزندان خود در راه اسلام، این دین را مانند فرزند خود دانسته و برای حفظ آن کسی را شایسته‌‎تر و دلسوزتر از خود نمی‎‌دانستند.
  • ترس انصار از انتقام قریش، به این علت که عمده سران این قوم در جنگ‌های پیامبر با شمشیر انصار کشته شده بودند. علاوه بر این پیامبر به آنان ظلم، جور و استبداد حاکمان را پس از خود وعده داده بود و انصار را در این موقعیت به صبر و تحمل دعوت کرده بود.
  • احساس انصار مبنی بر اینکه قریش زیر بار سخن پیامبر درباره علی(ع) نخواهند رفت.

به نظر برخی دیگر، ابوبکر در مسجد خبر مرگ پیامبر(ص) را رسماً اعلام کرد و اجتماعی از عامه مردم مدینه اطرافش را گرفته و با او بیعت کردند. این جریان موجب شبهه‌ای در ذهن گروه انصار حاضر در مدینه مبنی بر جایز بودن تعیین خلیفه‌ای از انصار، ایجاد کرد و در پی این تفکر اجتماع سقیفه واقع شد.

موضع‌گیری صحابه و بزرگان قریش

علی علیه السلام، اهل‌بیت پیامبر به همراه برخی از مهاجران و انصار با بیعت با ابوبکر مخالفت کردند که بنابر نقل‌های تاریخی برخی از آن‎ها عبارتند از: عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، براء بن عازب، ابی بن کعب.

برخی از این اصحاب و یا بزرگان قریش، در مواقع مختلف به صلاحیت نداشتن ابوبکر برای جانشینی پیامبر نیز اشاره کرده‎‌اند. بعضی از این اظهارات عبارتند از:

  • فضل بن عباس در سخنانی، قریش را به اغفال و پرده‌پوشی متهم و اهل‌بیت پیامبر و به‌ویژه علی(ع) را برای جانشینی سزاوارتر اعلام کرد.
  • سلمان فارسی در گفتگوهایش با مسلمانان بیعت سقیفه را خطا و آن‌‎را حق اهل‌بیت پیامبر شمرده است.
  • ابوذر غفاری روز واقعه در مدینه نبود و پس از ورود به شهر از خلافت ابوبکر مطلع شد. بنابر منابع، وی به‌طور اختصاصی همان بَدو اطلاع از واقعه و نیز در عهد عثمان بن عفان، از حقانیت اهل‌بیت برای جانشینی پیامبر سخن گفته است.
  • مقداد بن عمرو رفتار مسلمانان در تبعیت از تصمیمات سقیفه را شگفت‌آور خوانده و به حقانیت امام علی(ع) تصریح کرده است.
  • عمر بن خطاب در سال آخر زندگی‌اش، در خطبه‎‌‌ای عمومی گفت: «بیعت با ابوبکر لغزش و اشتباهی بود، که انجام گرفت و گذشت، آری، چنین بود، ولی خداوند مردم را از شرّ آن لغزش حفظ فرمود، هرکس به این شکل در انتخاب خلیفه عمل نمود او را بکشید.»
  • ابوسفیان که توسط پیامبر برای کاری بیرون از مدینه فرستاده شده بود پس از ورود به مدینه و آگاهی از وفات پیامبر و بیعت سقیفه درباره واکنش علی(ع) و عباس بن عبدالمطب سؤال کرد. با اطلاع از خانه‌نشینی این دو نفر گفت: «به خدا سوگند، اگر برای ایشان زنده بمانم، پایشان را بر فراز بلندی رسانم.» وی اضافه کرد: «من گرد و غباری می‌بینم که جز بارش خون، چیزی آن را فرو ننشاند.» به گزارش منابع، ابوسفیان با ورود به مدینه اشعاری در حمایت از جانشینی علی(ع) و نیز در نکوهش ابوبکر و عمر خوانده است.
  • معاویة بن ابی‌سفیان در نامه‌ای به محمد بن ابی‌بکر (در سال‌ها پس از واقعه سقیفه)، گفته است: «… پدر تو و فاروقش عمر، اولین کسانی بودند که حق علی(ع) را غصب کردند و با وی مخالفت نمودند. این دو، دست اتفاق به یکدیگر دادند؛ سپس علی(ع) را به بیعت خود خواندند. چون علی(ع) خودداری کرد و استنکاف ورزید، تصمیم‌هایی ناروا گرفتند و اندیشه‌هایی خطرناک درباره او نمودند تا در نتیجه علی با آنان بیعت کرد.

همچنین در هنگام بیعت گرفتن برای ابوبکر در مسجد، بنی‌امیه بر گرد عثمان جمع شده بودند و بنی‌زهره از طوایف قریش هم بر انتخاب عبدالرحمن بن عوف و یا سعد هم‌نظر بودند که با تلاش‌های عمر حاضر به بیعت با ابوبکر شدند.

واکنش علی علیه السلام

در روز سقیفه، علی علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص پذیرش بیعت و نیز زمان بیعت او، میان مورخان اختلاف‌نظر وجود دارد. به گفته شیخ مفید (درگذشته ۴۱۳ق) عالم شیعه، محققان از شیعه برآنند که علی بن ابی‌طالب هرگز با ابوبکر بیعت نکرد.

علی(ع) در همان روزهای نخستین که عاملان سقیفه سعی در اجبار وی به بیعت با ابوبکر داشتند در سخنانی خطاب به آنان گفت:

«من از شما به خلافت سزاوارترم، من با شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوارترید که با من بیعت کنید، شما خلافت را از انصار گرفتید، و به قرابت و نزدیکی با رسول خدا بر آنها احتجاج کردید و به آنها گفتید: چون ما به پیامبر نزدیک‌تریم و از اقربای او هستیم به خلافت سزاوارتر از شما هستیم، و آنها نیز روی همین اساس، پیشوایی و امامت را به شما دادند. من نیز با همان امتیاز و خصوصیت که شما بر انصار احتجاج کرده‎‌اید با شما احتجاج می‌کنم (یعنی همان قرابت و نزدیکی با رسول خدا) پس اگر از خدا می‌ترسید با ما از در انصاف درآیید و همان را که انصار برای شما پذیرفتند شما نیز برای ما بپذیرید، و گرنه دانسته به ستم و ظلم دست زده‌‎اید.»

به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظره‎‌ای ملایم اما صریح با ابوبکر داشت و طی آن ابوبکر را به تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل‌بیت پیامبر(ص) محکوم کرد، ابوبکر با پذیرش استدلال‌های امیرالمومنین منقلب شد و تا مرز بیعت با علی(ع) به‌عنوان جانشین پیامبر نیز پیش رفت اما پس از مشورت برخی یارانش از این کار منصرف شده است.

علی(ع) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از خطبه‌هایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است. وی در ابتدای این خطابه گفته است: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد، من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر می‌شود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمی‌رسند.» به گفته آیت‌الله خامنه‌ای معیار امام علی(ع) در تمام زندگی از جمله سقیفه، کسب رضایت خدا بوده است. او چیزی که به نفع اسلام و مسلمانان بود را انتخاب می‌کرد.

به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی‌ نموده‌ و به خانه‌ها‌ و محافل‌ انصار می‌برد و یاری می‌خواست و پاسخ می‌شنید: «ای دختر پیغمبر!ا با ابوبکر‌ بیعت‌ کرده‌ایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمی‌کردیم، علی(ع) نیز جواب می‎‌داد: آیا‌ پیغمبر‌ را دفن نکرده درباره خلافت نزاع می‌کردم؟

واکنش فاطمه سلام الله علیها

فاطمه سلام الله علیها پس از واقعه سقیفه با آن و نتایج برآمده از آن مخالفت کرد و آن را تخلف از سفارشات پیامبر صل الله علیه و آله اعلام کرد. از جمله این مخالفت‌ها سخنانی است که حضرت فاطمه(س) هنگام وقایع مربوط به گرفتن بیعت از علی(ع) و محاصره خانه وی، ایراد کرد. و نیز خطبه‌‎ای معروف به خطبه فدکیه که دختر پیامبر در مسجد مدینه ایراد کرد.

بنابر گزارش‌های تاریخی، حضرت زهرا(س) هنگامی‌که در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می‎‌گذراند نیز در سخنانی با زنان مهاجران و انصار که به عیادتش آمده بودند، سقیفه را خروج از دستورات پیامبر(ص) دانست و درباره زیان‎‌هایی که در آینده برای اسلام به بار خواهد آورد، هشدار داد.

واقعه سقیفه از منظر کلام شیعه

به اعتقاد شیعیان تجمع در سقیفه و نتایج آن تخلف از دستورات صریح پیامبر درباره جانشینی امام علی علیه السلام پس از خود است. شیعه برای ردّ مشروعیت سقیفه و اثبات حقانیت علی(ع) در جانشینی پیامبر به تفسیر برخی آیات قرآن، وقایع تاریخی و روایاتی استناد کرده‎‌اند که در منابع اهل‌سنت نیز وجود دارد و مهم‎ترین آن‎ها واقعه غدیر و روایات مربوط به آن است. به اعتقاد شیعیان در واقعه غدیر خم، پیامبر، جانشینی علی(ع) را به‌عنوان اکمال رسالت خود به مسلمانان اعلام کرد.

محمدرضا مظفر، ۱۷ روایت متواتر و یا مشهور که مربوط به وقایع مختلف تاریخی است نقل می‌کند که پیامبر در ضمن آنها به جانشینی علی(ع) پس از خود با تصریح و یا کنایه اشاره کرده است. واقعه انذار عشیره، واقعه غدیر، پیمان اخوت، سد الابواب، غزوات خندق و خیبر، سد الابواب و احادیثی مانند خاصف‌النعل، حدیث مدینه العلم، وصایت و «إن علیّا منّی و أنا من علیّ، و هو ولیّ کل مؤمن بعدی» از آن جمله‌‎اند. آیه ولایت، آیه تطهیر، آیه مباهله نیز آیاتی از قرآن هستند که متکلمان شیعه برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) بعد از پیامبر(ص) به آن‎ها استناد کرده‌اند.

پیامدها

برخی از محققان، بسیاری از وقایع تاریخی پس از رحلت رسول‌الله را نتیجه واقعه سقیفه می‌دانند. برخی از این وقایع عبارتند از:

  • هجوم به خانه فاطمه(س): بنا به گزارش‌ها طرفداران خلافت ابوبکر، پس از ماجرای سقیفه و خودداری برخی از صحابه از جمله امام علیّ(ع) از بیعت با ابوبکر برای بیعت گرفتن از حضرت علیّ(ع) به خانه حضرت فاطمه(س) هجوم بردند. به باور شیعیان، حضرت فاطمه(س) در اثر جراحاتی که بر او در این ماجرا وارد شده بود به شهادت رسید.
  • مصادره فدک: بعضی تحلیل‎گران تاریخ، معتقدند گرفتن فدک از فاطمه(س) پس از سقیفه در جهت مبارزه اقتصادی با اهل‌بیت(ع) بوده است. این اقدام، هم پایه‎‌های حکومت ابوبکر را محکم می‌کرد و هم مانع خاندان رسول الله(ص) از مبارزه و مخالفت می‌شد.
  • همکاری منافقان با سقیفه: به گفته آیت‌الله جوادی آملی با رحلت پیامبر کارشکنی منافقان مدینه تمام شد او در تحلیل این مطلب گفته است منافقان یک روزه که از بین نرفتند و مانند سلمان و ابوذر هم مؤمن نشدند بلکه با سقیفه و اهالی آن ساختند از این‌رو پس از تشکیل سقیفه منافقی در مدینه نبود.
  • واقعه کربلا: به اعتقاد برخی تغییرِ مسیر جانشینی پیامبر(ص) در سقیفه موجب شد انتخاب خلیفه از هیچ قانونی پیروی نکند. از این‌رو خلیفه مسلمانان روزی در مشاجره انصار و چند نفر از قریش، روزی با وصیت خلیفه اول، روزی با شورای شش‌نفره و روزی هم معاویه برای یزید بیعت گرفت. یزید نیز عامل واقعه کربلا گردید.سید محمدحسین تهرانی عالم شیعه (درگذشت ۱۴۱۶ق) پس از نقل اشعار قاضی ابی‌‎بکر بن ابی‌قریعة درباره علی(ع) در توضیح بیت «|و اَریتکم ان الحسین اصیب فی یوم السقیفة» گفته است که اگر خلافت علی(ع) را غصب نمی‌کردند تیر حرمله به گلوی علی‌اصغر نمی‌رسید. همچنین محمدحسین غروی اصفهانی، (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق)، از عالمان شیعه نیز در شعری این مضمون را بیان کرده است:
فما رَماه اِذْ رَماهُ حَرمَلة
و انَما رَماهُ مَن مَهَّدَ له
سَهمٌ اَتی مِن جانب السقیفة
و قَوسُه عَلی یدِ الخلیفة
و ما أصاب سَهْمُهُ نَحرَ الصّبی
بَل کَبدَ الدینِ و مُهجة النَبی

|ترجمه: حرمله نبود که تیر انداخت، بلکه کسی تیر را رها کرد که زمینه‌ساز آن بود، تیری از سوی سقیفه آمد که کمان آن به دست خلیفه بود و تیر او نه بر گلوی کودک، بلکه بر قلب دین و جان پیامبر نشست.

نَیِّر تبریزی هم در اشعار خود به این نکته اشاره کرده است.

کانکه طرح بیعت شورا فکند
خود همانجا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان

سقیفه و اصل اجماع

یکی از منابع استنباط احکام، نزد اهل‌سنت، اجماع است، که در ماجرای سقیفه نیز به عنوان یکی از علت‌های مشروعیت انتخاب ابوبکر به آن استناد می‌شود.

به اعتقاد برخی محققان شیعه، اهل‌ سنت برای مشروعیت بخشیدن به حاکمیت و خلافت ابوبکر به اجماع امت، تمسک و استناد کردند. آنان هم در امامت عامه و هم امامت خاصه، بحث اجماع را که صحیح‌بودن توافق مردم را اثبات می‌کند، با هدف تقابل با عقیده شیعه و نفی نیاز به وجود امام معصوم، ابداع کرده‌‎اند. به نظر این محققان طرح اندیشه اجماع عکس‌العملی در برابر قصه سقیفه و خلافت ابوبکر و توجیهی برای آن است و توسعه آن به سایر معارف مانند امامت عامه و مسائل و فروع فقهی، تلاش برای صحه گذاشتن بر این اعتقاد است.

تک‌نگاری‌ها

واقعه سقیفه در منابع تاریخی اسلامی ذکر شده است، کتاب‌هایی چون تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی و مانند آن به این واقعه اشاره کرده و جزئیات آن را ذکر کرده‌اند. در عین حال تک‌نگاری‌هایی نیز به طور اختصاصی به این جریان همراه با بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند که برخی از آن‌ها عبارتند از:

در آیینه شعر

اعتراض به انتخاب ابوبکر به جانشینی پیامبر و نادیده گرفتن حق اهل‌بیت علیهم السلام در این امر، موضوع اشعار شعرای عرب و فارس‌زبان گردیده است. در برخی از این اشعار به طور مستقیم به واقعه سقیفه اشاره شده است مانند این چند بیت از شعری سروده قاضی ابی‌‎بکر بن ابی‌قریعه

يا من يسائل دائبا عن كل معضلة سخيفة
لا تكشفنَّ مُغطأ فلربما كشفت جيفة
ولَرُبَّ مخبوء بدا كالطبل من تحت القطيفة
ان الجواب لحاضر لكنني اخفيه خيفة
لولا اعتداء رعية القى سياستها الخليفة
وسيوف اعداءٍ بها هاماتِنا اَبدا نقيّة
لَنشرتُ من اسرار آل
محمّدٍ جُمَلاً طریفة
تُغنیکم عمّا رواه
مالکٌ و ابوحنیفة
وأریتُکم أن الحسین
أُصیب فی یوم السقیفة
ولأیِّ حالٍ لُحِّدت
باللیل فاطمة الشریفة.

ترجمه: ای کسی که با جِدیت و تَعَب به‌طور استمرار از هر مسئله مشکل و پیچیده واهی و سست پرسش می‌کنی! و البتّه سرپوشِ این شیء مستور و پوشیده شده را بر ندار، زیرا چه بسا سرپوش از روی مُرداری گندیده برداری! و چه بسا چیز پوشیده شده و مستور، همانند طبل پر بانگ از زیر قطیفه و روپوش آشکار می‌شود. حقّاً جواب تو آن طور که می‌خواهی بفهمی در نزد من حاضر است ولیکن من از دهشت و ترس از بیان آن را مخفی می‌دارم. اگر تعدی و تجاوز به رعیتی که سیاست امور آنها را خلیفه در دست گرفته است نمی‌بود؛ و اگر شمشیرهای دشمنان که مَغْز و مُخّ سرهای ما را بیرون می‌کشید و ظاهر می‌کرد، نمی‌بود؛ هر آینه من از اسرار آل محمد مطالب نادر و داستان‌های ناشنودنی را بیان می‌کردم که از آنچه مالک و ابوحنیفه گفته‌اند و روایت کرده‌اند شما را بی‌نیاز می‌نمود! و من به شما نشان می‌دادم (و همانند آفتاب روشن می‌ساختم) که حسین در روز سقیفه در زیر شمشیرها قطعه قطعه شد.

متولد سال1369طلبه سطح3مشغول به درس خارج

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *